Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-04@08:10:55 GMT

با اضطراب کودکان در روز‌های اول مدرسه چه کنیم؟

تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۰۴۷۴۶

با اضطراب کودکان در روز‌های اول مدرسه چه کنیم؟

فاطمه مهدیار رودسری، درباره اضطراب کودکان در هفته‌های اول مدرسه گفت: در بیشتر موارد نگرش منفی و اضطراب‌هایی که کودکان در هفته‌های اول ورود به مدرسه تجربه می‌کنند، بیشتر بازتاب رفتار والدین و سایر اطرافیان است، در واقع والدین خود نگران هستند که آیا فرزندشان می‌تواند شرایط مدرسه را بپذیرد و با شرایط آن سازگار شود یا خیر.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حتی در صورت وجود یک تجربه و خاطره بد قبلی از ورود به مدرسه، این نگرانی و اضطراب نمود بیشتری پیدا می‌کند.

به گزارش ایسنا، مهدیار رودسری ادامه داد: وجود این نگرانی‌ها در والدین بار منفی دارد و حتی اگر مستقیم هم به بچه‌ها گفته نشود، به صورت غیرمستقیم از طریق زبان بدن و چهره والدین به کودکان منتقل شده و اضطراب و نگرش منفی را در آن‌ها ایجاد می‌کند. پس اولین قدم برای تغییر این نگرش و کاهش اضطراب این است که والدین تفکر خود را اصلاح کنند و به سمت سوالات و پاسخ‌های قدرتمند و انرژی بخش ببرند که اقدام موثری را به دنبال داشته باشد. به عنوان مثال از خود بپرسند اگر کودک او نمی‌تواند شرایط مدرسه را بپذیرد من چه کاری می‌توانم برای او انجام دهم؟ یا به او بگوید اگر سال گذشته خاطره خوبی نداشتی قرار نیست همه آن اتفاق‌ها تکرار شود، ما با هم از پس مشکلات بر می‌آییم. یعنی به جای ایجاد اضطراب به دنبال تحقیق و رفع مشکلات باشند.

مهدیار رودسری ادامه داد: باید در نظر داشت اضطراب جدایی که یکی از علل بیقراری‌های کودکان در مدرسه است را نمی‌توان در یک پروسه کوتاه مدت و با سرعت از بین برد، اگر دانش آموز اضطراب جدایی دارد و به هیچ طریقی نتوانسته‌اند آن را از بین ببرند، باید برای رفع آن از ۳۰ دقیقه تنهایی آن هم در یک محیط آشنا و ایمن شروع کرد که به تدریج زمان آن را زیادتر کرده و به ۶ تا ۸ ساعت می‌رسانیم.

کارشناس آموزش کودکان خاطرنشان کرد: به ویژه در دوره پیش دبستانی و کلاس اول برای اینکه کودک با اضطراب جدایی با محیط مدرسه آشنا بشوند در قدم اول والدین باید خاطرات خوب خودشان را از مدرسه برای آن‌ها تعریف کنند. پس از آمادگی ذهنی اولیه، سپس بدون این که به کودک بگویند، صرفا به قصد دیدن مدرسه با کودک بیرون رفته و مسیر را با دادن خوراکی یا هر موضوع خوشایند دیگر که برای کودک شادی بخش است، همراه کنند. در مرحله بعدی وارد حیاط مدرسه شوند و با کودک درباره این‌که قرار است یک بخش معینی از روز را باید اینجا باشی و پس از آن من به دنبال تو خواهم آمد و قرار نیست اینجا بمانی، صحبت کنند.

این کارشناس آموزش کودکان ادامه داد: علاوه بر اینکه کودکان باید تمام مراحل و تحولات رشد را طی کرده باشند، لازم است یکسری پیش نیاز‌های برقراری روابط اجتماعی در او شکل گرفته باشد. اینکه کودک نقش خود را پذیرفته باشد و با تمام نقاط قوت و ضعف خودش را دوست داشته باشد و به توانمندی‌هایش اعتماد کند، بسیار اهمیت دارد. وجود عزت نفس کافی و توانایی بیان احساسات و عقاید به جای پرخاشگری و شناختن ویژگی‌ها و تفاوت‌های دیگران در این رابطه مورد توجه است. در صورتی که کودکی در این بخش ضعفی دارد والدین باید به دنبال ارتقاء آن ویژگی باشند. البته باید در نظر داشت ظهور تمام این خصوصیات در کودک به نوع رفتار والدین با او در خانواده بر می‌گردد.

وی ادامه داد: برای ورود به مدرسه کودکان نیاز دارند که از لحاظ رفتاری و روانی و مهارت‌های تحصیلی یکسری آمادگی‌های اولیه را کسب کرده باشند، در تمام این زمینه‌ها والدین باید مطمئن باشند کودک آن‌ها در توانایی‌های دیداری شنیداری و جسمانی از سلامت کافی برخوردار بوده و اگر نقصی وجود دارد اصلاحات و اقدامات مورد نیاز آن زیر نظر پزشک انجام شده باشد. نمونه ساده این موارد دور و نزدیک‌بینی و نیاز به عینک است که کودک باید تا پیش از ورود به مدرسه به زدن عینک عادت کرده باشد.

مهدیار رودسری ادامه داد: یکی از مباحث مهم در ورود به مدرسه توانایی آن‌ها در انجام امور بهداشت فردی است. کودک باید شستن دست و صورت، تمیز نگه داشتن لباس و حتی آداب استفاده از سرویس بهداشتی به صورت مجزا و فردی همراه با آموزش حریم خصوصی را بداند. اما مهارت‌های دیگر مثل شانه کردن مو، گرفتن ناخن که توسط والدین انجام می‌شود به تدریج با رشد کودک و با توجه به سطح توانایی به او واگذار می‌شود.

این آموزگار در مورد لزوم نظم دهی به دانش آموزان اظهار کرد: اولین مورد نظم دهی به امور مدرسه و دانش‌آموزان مربوط به ساعت خواب و بیدار شدن است. یعنی بچه‌ها سر یک ساعت مشخص بخوابند و بیدار شوند. بهتر است که این نظم دهی به ساعت خواب و بیداری یک هفته قبل از مدرسه شروع شود تا با شروع سال تحصیلی به یک عادت و روال تبدیل گردد. این ساعت بیداری و خواب حتی اگر مدرسه دانش‌آموز چرخی است نباید تغییر کند، چون باعث تغییر ساعت بیولوژیکی بدن و بهم خوردن نظم خواب می‌شود.

وی ادامه داد: برای ورود به مدرسه زمینه سازی برای نوشتن به صورت صحیح و توجه به الگو‌های بدنی یکی دیگر از مهارت‌های مورد نیاز است. بچه‌ها باید عادت کنند پشت میز و صندلی بنشینند و تکالیف خود را در حالت دراز کشیده، نشسته با سر و پشت خم انجام ندهند. هم چنین روش صحیح گرفتن مداد در کودکان بسیار مهم است و چنانچه کودکی در گرفتن مداد مشکل دارد با آموزش‌های لازم و تدریجی می‌توان با تمرین خطی خطی و سپس با کشیدن شکل و خطوط منظم و کنترل انگشتان در مراحل بعد، این مهارت را آموزش داده و دانش آموز را تقویت کرد.

منبع: فرارو

کلیدواژه: کلاس اولی ها قیمت طلا و ارز قیمت موبایل ورود به مدرسه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۰۴۷۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان

مثل «باغچه‌بانی» که از نگاه کردن و رسیدگی به تک‌تک درختان باغش سیر نمی‌شود و از به بار نشستن آنها حظ می‌کند، چشم‌های او هم هر بار به سمت دانش‌آموزی سُر می‌خورد، می‌شکفد و غرق در شادی می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، سال‌هاست روی ویلچر نشسته و اما شانه به شانه دانش‌آموزانش راه می‌رود و به امید به بار نشستن تلاش‌هایش، درست مثل یک باغبان آنها را می‌پروراند. با خنده‌های «بی‌صدای» شأن می‌خندد و حرف‌های ناگفته‌شان را به خوبی می‌شنود و به آنها پاسخ می‌دهد.

«ایران جابری» حدود ۲۵ سالی است که هر روز به عشق دانش‌آموزانش مسیر خانه تا مدرسه را با ویلچر طی می‌کند تا به دبستان «باغچه بان» برسد؛ مدرسه‌ای که نامش همه را یاد جبار باغچه‌بان که اولین مدرسه ناشنوایان ایران را راه اندازی

اتاق خبر صبا - نستوه - ویرایش خبرگزاری - نسخه ۷.۴.۷، ساخت ۲۰۲۳۰۷۰۱.

Informationخبر «روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان (۷۴۹۶۳۶)» ذخیره شد


کرد، می‌اندازد.

در روزهایی که نام معلم بیش از هر زمان دیگری بر زبان‌های جاری می‌شود، گروه ایمنا مسیر هشتاد کیلومتری را پیمود تا در سفر نیم‌روزه‌ای به شهرضا، روایت‌گر زندگ ی «ایران جاوری» معلم دارای معلولیتی باشد که زندگی را موهبت خداوند به خود می‌داند، باشیم.

لبانش خندان و چشمانش پر از شور و عشق زندگی کردن بود، این را به وضوح می‌توانستی ببینی، دلیل‌اش معلوم است، در طول تدریس، حضور بچه‌ها، دنیای پاک و شیطنت‌های خاصشان به او روحیه می‌دهد و هیچ چیز به اندازه موفقیت بچه‌ها خوشحالش نمی‌کند، این معلم فداکار با وجود بیماری نادر «دیستروفی عضلانی پیشرونده» که از سال‌ها قبل درگیر آن شده و ویلچرنشین است، باعشق و علاقه فراوان و انگیزه بسیار بالا هر روز سرکار خود حاضر شده و اوقات بسیار زیادی را برای خدمت به دانش‌آموزان معلول آموزشگاه باغچه‌بان شهرضا صرف می‌کند.

جاوری به سادگی شروع به معرفی خود می‌کند: در ششم بهمن ۱۳۵۱ در اصفهان به دنیا آمدم و از سن ۱۲ سالگی به تدریج دچار بیماری نادر «دیستروفی عضلانی پیشرونده» شدم، دیستروفی عضلانی به بیماری ژنتیکی بازمی‌گردد که موجب ضعف پیشرونده و تباهی عضلات اسکلتی بدن (یعنی همان عضلاتی که هنگام حرکت ارادی به کار می‌گیریم) می‌شود. در طول دوران تحصیل تا قبل از سن ۱۲ سالگی همواره در مدرسه به عنوان دونده و کوهنورد مشهور بودم و هیچیک از دانش‌آموزان پای رقابت با من را نداشتند، به طوری که یک روز با یکی از دانش‌آموزان کلاس پنجم با تعیین مسافتی توسط معلمان مسابقه دو برگزار شد و دوستم با گریه از معلم درخواست تعویض مرا داشت، چرا که می‌دانست برنده مسابقات هستم، بسیار خرسند بودم که در آن مسابقه برنده می‌شوم و رتبه کلاس‌ام بالا می‌رود، هنگامی که سوت مسابقات نواخته شد هر دو شروع به دویدن کردیم، اما در میانه مسیر بدون هیچ‌گونه اتفاقی، دیگر نتوانستم مسافت را طی کنم و نتایج مسابقات به نفع دوستم تمام شد، در مسیر بازگشت به منزل به دلیل شدت ناراحتی و استرس به زمین خوردم و شروع بیماری‌ام هم از آنجا بود، افراد که به این بیمار مبتلا هستند بارها بر زمین خوردن‌ها مکرر را تجربه می‌کنند، در دیسترفینوپاتی‌های شدید، ضعف عضلانی به تدریج باعث ایجاد جمع‌شدگی و انحراف در ستون فقرات و دست و پا می‌شود و این تغییر شکل‌ها حمل و نقل بیمار را مشکل‌تر می‌کند و شدت ضعف عضلانی بازهم افزایش می‌یابد.

او ادامه می‌دهد: در دوران تحصیل چه در مدرسه و دانشگاه با وجود اعتماد به نفس بالایم هیچ نگاه ترحم‌آمیزی به من نشد، همه اینها را مدیون خانواده‌ام هستم که با نوع تربیتشان مرا قوی بار آوردند، در طول دوران تحصیل همواره سعی داشتم از گوشه‌گیری پرهیز کنم، به همین خاطر رابطه خوبی با همکلاسی‌هایم برقرار کردم و دوستان زیادی دارم، برای کنار آمدن با این بیماری دوران بسیار سختی را گذراندم، چرا که همیشه خاطرات مسابقات دو و کوهنوردی یادآور روزهای خوش زندگی‌ام بود، اما دیگر نمی‌توانستم بدوم یا از کوه بالا بروم!

جاوری بیان می‌کند: از بچگی می‌خواستم معلم شوم و با گرفتن گچ در کنار تخته سیاه با دانش‌آموزان زندگی کنم و اکنون بدون اینکه احساس کنم بیمارم، زیباترین احساسات را نثار زیباترین گل‌های باغچه علم و دانش می‌کنم، در سال ۷۰ در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم، همان سال در دانشگاه تهران قبول شدم و در رشته الهیات لیسانس گرفتم و تا پایان تحصیلات، به جز سختی‌هایی که برای بالا رفتن از پله‌های دانشگاه متحمل شدم، مشکل خاصی نداشتم و تنها به دلیل وجود پله‌های دانشکده، مجبور به استفاده از ویلچر شدم، اما بعد از گرفتن لیسانس، به دلیل تحصیل در رشته الهیات با گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی باید در سازمان ارشاد و به تبع آن ادارات استخدام می‌شدیم با توجه به این رشته و علاقه شدیدی که به شغل معلمی داشتم، ابتدا به اداره ارشاد و کتابخانه‌های سطح شهر مراجعه کردم، اما من را نپذیرفتن و در ادامه برای پیدا کردن شغل هر هفته از سال ۷۴ تا ۷۹ به اداره آموزش و پرورش استان می‌رفتم، اما به علت شرایط بیماری‌ام کاری که مناسب من باشد، پیدا نمی‌شد تا اینکه در این رفت و آمدها مکرر یکی از مسئولان آموزش و پرورش، حضور در مدارس استثنایی را پیشنهاد دادند.

این معلم پر تلاش می‌گوید: پس از روزها و سال‌ها بالاخره در ششم اردبیهشت سال ۷۹ که به هیچ وجه نیروی از سوی آموزش و پرورش جذب نمی‌شد، به طور معجزه آسایی یک ابلاغیه هشت ساعت حق‎‌التدریس در مدرسه استثنایی باغچه‌بان به عنوان معلم پرورشی صادر شد، با وجود وضعیتم مدیر مدرسه با خوبی استقبال کردند و حتی با خنده بدون اینکه حتی کوچک‌ترین اشاره‌ای به وضعیت جسمی‌ام کند، مرا پذیرفت.

شعرخوانی دانش‌آموزان ناشنوا با استفاده از شیوه‌های ابتکاری و خلاق

این معلم پرورشی فداکار روزهای اولیه شروع دوران معلمی‌اش را این‌گونه روایت می‌کند: مدرسه باغچه‌بان ویژه افراد ناشنوا، نابینا، کم توان ذهنی و چند معلولیتی بود، به دلیل تحصیل در رشته الهیات، هچ‌گونه آشنایی با این محیط نداشتم، اما چون در دوران دانشگاه خط بریل را یکی از دوستان دوره تحصیل دانشگاهی آموخته بودم و به خط بریل برای او نامه می‌نوشتم تا حدودی به آن آشنا بودم، اما با حرکات ایما و اشاره دانش‌آموزان ناشنوا به هچ‌وجه آشنایی نداشتم که با کمک همکاران و در کنار دانش‌آموزان طی دو هفته زبان اشاره را آموختم و سر کلاس درس رفتم.

او می‌افزاید: در طول تدریس، حضور بچه‌ها، دنیای پاک و شیطنت‌های خاصشان به من روحیه می‌داد و هیچ چیز به اندازه موفقیت بچه‌ها خوشحالم نمی‌کرد، اگر خوشحال بودند از صمیم قلب برایشان خوشحال می‌شدم، از سال ۷۹ تا ۸۴ به عنوان معلم پرورشی حق‌التدریس توانستم از سوی آموزش و پرورش استان عنوان معلم نمونه را کسب کردم و در دوران خدمتم ضمن یادگیری رشته کامپیوتر، فعالیت‌های مورد نیاز مدرسه را انجام می‌دادم.

جاوری با اشاره به اینکه تلخ و شیرین کار با کودکان استثنایی زیاد است، می‌گوید: شیرینی لحظه سخن گفتن یک دانش‌آموز ناشنوا را با هیچ حس لذت‌بخش دیگری عوض نمی‌کنم، زیرا دنیای این کودکان خاص، بی‌ریا و پر از صداقت است، این دانش‌آموزان با چشمان خود می‌شنوند و با دستان خود سخن می‌گویند، به همین دلیل سعی کردم با کمک آنها گروه سرودی را در مدرسه تشکیل دهم که باورش برای بعضی از افراد سخت بود، چرا که معتقدم این بچه‌ها با چشمانشان می‌شنوند و با دست‌هایشان حرف می‌زنند؛ دنیای آن‌ها آنقدر متفاوت است که فارغ از هیاهوی مردم این جهان به گفت‌وگو با هم می‌نشینند.

او معتقد است: هر صدایی برای خودش ارتعاش خاصی دارد و تمام استخوان‌های بدن ما ارتعاش را درک و حس می‌کنند؛ چون گوش ما می‌شنود، ما یاد گرفته‌ایم که صداها را از طریق گوش بشنویم، اما افراد کم‌شنوا از طریق کل استخوان‌های بدنشان قادر به در یافت ارتعاش صداها هستند، از این‌رو گروه سرود ناشنوایان مدرسه باغچه‌بان استثنایی شهرضا را با استفاده از شیوه‌های ابتکاری و خلاق به جایگاهی برتر در سطح شهر رساندم.

این مربی توانا نحوه آموزش اجرای سرود و انتقال جان کلام به ناشنوایان و تشکیل گروهی سرودی موفق را این گونه بیان می‌کند: روزی که کنار تخته سیاه تدریس می‌کردم، احساس کردم بچه‌ها لذتی از خواندن شعر نمی‌برند و خیلی سعی کردم که احساس شعر را به بچه‌ها انتقال دهم؛ اما نشد تا اینکه ریتم شعر را با اجرا و با کمک معلمان روی دستانم آوردم و چندین ماه آموزش اشعار به دانش‌آموزان را پیگیری کردم و وقتی بچه‌ها اجرا داشتند، کسی باورش نمی‌شد که بتوانند محتوای شعر را این قدر زیبا و با احساس با دستانشان بیان کنند.

جاوری هدف از آموزش به این کودکان را وارد کردن آنها به جامعه عادی عنوان می‌کند و می‌گوید: معلمان آموزش و پرورش استثنایی، افرادی صبور، فداکار و با والدین هم در ارتباط هستند، مسئولیت عمده این معلمان، ارائه آموزش و تمرین‌های درمانی به دانش‌آموز است.

جامعه معلولان شهرضا را راه‌اندازی کردم / ‏‬آموزش زبان انگلیسی و عربی به دانش‌آموزان روشن‌دل

او ادامه می‌دهد: بازه زمانی که وارد آموزش و پرورش نشده بودم از سال ۷۴ تا ۷۹ جامعه معلولان شهرضا را راه‌اندازی کردم و در این دوران به مرکز بهزستی شهرضا مراجعه می‌کردم که متوجه وجود اتاق‌های بدون کارایی شدم و از مسئولان آن اداره درخواست کردم که یکی از اتاق‌ها را برای تدریس زبان انگلیسی در اختیارم بگذارند، البته بعضی روزها عصرها در منزل خود بدون هیچ هزینه‌ای مکالمه زبان انگلیسی و آموزش زبان عربی، قرآن به زبان انگلیسی را برای دانش‌آموزان نابینا انجام می‌دادم و تاکنون زبان‌آموزان نابینای زیادی را تربیت کرده‌ام، همچنن سعی کردم در جذب دانش آموزان به مسائل دینی و آموزش احکام نماز و روزه بسیار خلاق عمل کنم تا دانش‌آموزان با اشتیاق بیشتری در این مسیر گام بردارند.

این معلم فداکار که در آستانه بیست و پنجمین سال خدمت در آموزش وپرورش به سر می‌برد، همچنین نویسنده کتاب بازی‌های بومی و محلی است که با استقبال زیاد جامعه فرهنگی و دانش‌آموزان مواجه شده و حکم قهرمانی در رشته ورزشی بوچیا را نیز در کارنامه فعالیتی خود دارد، می‌گوید: به واسطه معلولیتم و درک متقابل درد و رنجی که این دانش‌آموزان متحمل می‌شوند و عشق و علاقه به آنها، هر روز با انگیزه بیشتری بر سرکار خود حاضر می‌شوم.

جاوری که خوش خلقی و حسن رفتارش زبانزد همکاران، والدین و دانش‌آموزان است، در ادامه از دغدغه خود برای دانش‌آموزان استثنایی می‌گوید: آرزویم فراهم شدن امکانات کافی برای دانش‌آموزان کم توان ذهنی و معلول است و دوست دارم شرایط کاری برای آینده آنها فراهم شود، همچنین به مدارس فنی و حرفه‌ای مختص آن‌ها نیاز داریم، چرا که باید در آینده استقلال پیدا کنند، دغدغه آینده آنها بزرگترین نگرانی ما و خانواده‌هایشان است و البته با توجه به نیازی که در آن‌ها دیده می‌شود، شرایط گفتار و درمان برای آن‌ها فراهم شود.

او می‌افزاید: گاهی برخی خانواده‌ها خسته و ناامید می‌شوند و صبر و تحمل‌شان کم می‌شود، بنابراین براساس نیاز هر ماه جلسه‌ای با خانواده آن‌ها می‌گذاریم و سعی می‌کنیم با تک تک خانواده‌ها صحبت و به نوعی تزریق روحیه کنیم، البته راهکارهایی را پیش پای خانواده‌ها می‌گذاریم و با توجه به اینکه به اخلاق این کودکان به خوبی آگاهیم، سعی می‌کنیم بهترین راه حل را به آنها پیشنهاد کنیم و به آنها می‌گوئیم که این کودکان با دیگران هیچ فرقی ندارند و تنها پیشرفت کاریشان کمی کند است و در هر جلسه با پیشرفت‌هایی که از کودکان به آنها نمایش می‌دهیم، امید به آینده در دل خانواده‌ها جانی دوباره می‌گیرد.

این معلم ایثارگر در پایان، بدون احساس خستگی از ۲۵ سال تلاش در راه تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا می‌گوید: من عاشق کارم هستم و هیچ وقت نشده که بعد از ساعت‌ها کار احساس خستگی کنم، برای من کار با این بچه‌ها خود زندگی است که با هر کلمه جدیدی که بچه‌ها یاد می‌گیرند، دریچه‌ای تازه از امید به رویم باز می‌شود، بهترین صدا برا من، صدای کودکان ناشنوایی است که می‌کوشند تا به همه بگویند شنواترین هستند، بهترین تصویر برای من تصویری است که کودکان نابینا با آن خدا را وصف می‌کنند.

کلام آخر باغبان مهربان باغچه‌بان که با بغضی در گلو و اشک بر زبان جاری می‌شود: دغدغه‌ام آینده کودکان باغچه‌بان است که روزها و ماه‌ها را در کنارشان گذراندم، همیشه به فردای آنها می‌اندیشم، مهم است که نگاهی ویژه‌تر به آن‌ها داشته باشیم و خودمان را جای والدین این کودکان قرار دهیم، چرا که آن‌ها هم فرزندان همین آب و خاک هستند و نیاز به رشد دارند، پس هر آنچه را که برای کودکان عادی خواسته‌ایم و فراهم کرده‌ایم، را باید برای کودکان با نیازهای ویژه هم فراهم شود تا شاهد پیشرفت چشمگیر آنها نیز باشیم.

گزیده‌ای از همراهی یک روزه ایمنا با ایران جاوری را می‌توانید در اینجا مشاهده کنید.

کد خبر 749636

دیگر خبرها

  • کودکان گمشده غزه؛ در حسرت دیدار پدر و مادر
  • مطالبات پارلمان کودک مورد پیگیری قرار می گیرد
  • دریافت هزینه از والدین بر اساس الگوی جدید تعیین شهریه کودکستان‌ها
  • سخنگوی یونیسف: گورستان‌هایی در غزه دیدم که مملوء از کودک بود
  • اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم کودک معرفی شدند
  • معرفی اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم کودک
  • ۵ هزار کودک خیابانی در تهران
  • اعضای شورای سیاستگذاری سی و ششمین جشنواره فیلم کودک معرفی شدند
  • برگزاری جام باشگاه‌های کتابخوانی کودک و نوجوان در کرمانشاه
  • روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان